هدیه خانمهدیه خانم، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

هدیه ی مامان و بابا

و اما شیطنتای دخمل نازم تو 18 ماهگی

ماشاله بهت انقدر بلا و فضول شدی و گاهی اوقات کلافه میشم چکار باید بکنم البته اینم بگم چون روزه هستم کلافه میشم ولی حالت معمولی جون میدم برا این شیطنتات خیلی راحت از مبل بالا میری و رو لبه ی مبل میایستی و می چسبی به دیوار  . یعنی واقعا صحنه ی وحشتناکیه . حیف که اون لحظات دسترسی به دوربین ندارم ولی قول میدم یه بار عکسی بگیرم . و این هم یک صحنه از کارهای خانم گلم که تو طول شبانه روز هزار بار این کارو میکنه و من هر بار این شکل میشم                                    ...
17 تير 1393

و اما واکسن 18 ماهگی نازنین

سلام همه ی وجود مامان عشقم . نفسم .روحم . عمرم روز ی که می خواستم ببرمت برا واکسن از چند روز قبلش خیلی استرس داشتم آخه میگفتن این واکسن خیلی سخته جدای از درد نمی تونید درست راه برید و شل راه می رید و من اصلا نمی تونستم این صحنه رو تصور کنم . خلاصه اون روز با کلی دعا و صلوات راهی بهداشت شدیم (من و بابایی و هدیه گلی ) خواستی کیفتو با خودت بیاری منم یه کتاب داستان رو که دوست داشتی گذاشتم تو کیفت که اونجا سرگرمت کنم خلاصه نوبتت شد بمیرم برات داشتم کتابو برات می خوندم اون یواش اولی رو زد تو دستت و تو سریع با گفتن آخ دستتو کشیدی عقب ولی اون دیگه زده بودش و تو شروع کردی به گریه . دومی رو اومد بزنه تو پات کلی بی تابی کردی ولی با تمام بی رحمی زد ....
17 تير 1393

مروارید 11 و 12 دخمل نازم تو 18 ماهگی

عزیز مامان سلام . نمی دونم از کجا باید شروع کنم و چی بگم خیلی دیر اومدم و همه چیز تو ذهنم هست که نمی دونم کدوم جملرو اول از همه بگم ایشاله بتونم تا جایی که می تونم خاطرات دختر نازم  و در حد توانم بازگو کنم. اول از همه 18 ماهگیت مبارک نفسم ایشاله بتونم بیام هر چند دیر ولی تبریکم و بهت بگم عسل مامان. سعی خودمو می کنم که به ترتیب برم جلو  توی این ماه دو تا دندون درآوردی یه نیش و یه آسیاب خیلی متوجه درآمدنشون نشدم چون خوب بودی ناله های تو خوابو داشتی ولی غذا تو می خوردی ولی الان دوباره رفتی تو اعتصاب                        &n...
16 تير 1393
1